(بسم الله الرحمن الرحیم)

آغاز فراماسونری در روسیه

ماسون های روسیه پیشینه خود را به پطر اول می رسانند، او را به عنوان اولین ماسون روسیه می شناسند و مدعی اند که پطر در سفر سالهای 1697-1698 در بندر آمستردام عضو یک لژ انگلیسی شد.(1) این داستان چندان بی پایه نیست و می تواند قرینه ای دال بر شیفتگی پطر به فرقه مخفی رونکروتس و پیوندهای مشکوکی باشد که وی در جریان سفر فوق به آلمان و هلند و انگلستان با کانون های معینی، که اکنون ایشان را می شناسیم، برقرار نمود.

 فراماسونری در روسیه (1)

 

صرفنظر از اینگونه روایت ها، مبداء فراماسونری در روسیه نیز چون آمریکای شمالی و فرانسه و ایتالیا، به اوایل دهه 1730 می رسد. این دوران مقارن است با سلطنت استبدادی آنا ایوانووا(2) در روسیه (1730-1740) که فضای مناسبی را برای تکاپوی انواع دسیسه گران و شعبده بازان سیاسی و مالی فراهم می ساخت. ملکه آنا به عنوان حکمرانی بیرحم و خونریز و فاسد شناخته می شود. به نوشته بریتانیکا، در دوران سلطنت او دربار روسیه در زیر سیطره ی حلقه کوچک دوستان و مشاوران آلمانی ملکه قرار داشت و اشراف ناراضی و معترض روس با شدت و خشونت سرکوب می شدند. آنا ایوانووا به امور دولتی علاقه اندک داشت و در حالی که در دربار سن پطرزبورگ به سرگرمی های پرخرج و تفریحات بی رحمانه خویش مشغول بود، مشاوران آلمانی اش روسیه را به سود فردریک اگوستوس دوم، حاکم ساکسونی، در جنگ وراثت لهستان(3) درگیر کردند و در سالهای 1736-1739، به همراه اتریش، به جنگ با عثمانی دست زدند.(4)
در رأس «حلقه آلمانی» حاکم بر روسیه ی در دهه 1730 یک ماجراجوی مشکوک به نام ارنست برون(5) جای داشت. ارنست برون به عنوان معشوق و مشاور کل ملکه تأثیر عظیم بر حیات سیاسی و اقتصادی روسیه بر جای نهاد تا بدان حد که در تاریخنگاری این کشور دهه فوق به «عصر برون»(6) معروف است. به نوشته آمریکانا، بسیاری از بزرگان روسیه برون را «نماد شیطانی نفوذ بیگانگان» می دانستند که در جهت «آلمانی کردن روسیه» تلاش می کند و سیاست های خارجی و داخلی وی برخلاف مصالح ملی این کشور است.(7) در زیر فشار برون بود که در سال 1734 پیمان تجاری روسیه و بریتانیا منعقد گردید و طبق آن بار دیگر به تجار انگلیسی اجازه داده شد از طریق خاک روسیه به تجارت ابریشم با ایران بپردازند.(8) آندری اوسترمن(9) و بورکهارد مونیخ(10)، دو عضو نامدار و متنفذ دیگر این حلقه را کمتر از برون نمی توان مشکوک شمرد. وجه مشترک هر سه فرد فوق منشأ مجهول خانوادگی، سوابق آوارگی و ماجراجویی نظامی و پیوند با کانون های دسیسه گر انگلیسی بود.
پیشینه شکل گیری نخستین هسته های فراماسونری روسیه به ماه های نخستین اقتدار محفل سه نفره برون- اوسترمن- مونیخ در دربار روسیه باز می گردد. اولین اطلاع مستند از فعالیت سازمانهای ماسونی در روسیه به 24 فوریه 1731 تعلق دارد و این زمانی است که لرد لاول، استاد اعظم گراندلژ انگلستان، ناخدا جان فیلیپس(11) را در سمت استاد اعظم ناحیه ای روسیه منصوب کرد. از فعالیت های ماسونی فیلیپس در روسیه گزارشی در دست نیست و بنظر می رسد که در این تکاپو نقش اصلی را ژنرال لرد جیمز کیت(12) به دست داشت که از سال 1728 در خدمت دربار روسیه بود. کیت نخستین لژهای روسیه را تأسیس کرد و در سال های 1732-1734 استادی یک لژ را در سن پطرزبورگ (پایتخت) به دست داشت. در سال 1740 جان کیت (ارل کنتور)، استاد اعظم گراندلژ انگلستان ژنرال لرد کیت را در سمت استاد اعظم ناحیه ای روسیه منصوب نمود.(13)
در بررسی تاریخ اولیه فراماسونری در روسیه، توجه به پیوندهای خویشاوندی و عملکردهای سیاسی ژنرال لرد جیمز کیت اسکاتلندی بسیار مهم و راهگشاست. خاندان کیت (ارل های کنتور) به عنوان بنیانگذاران فراماسونری اسکاتلند شناخته می شوند. جیمز کیت فوق الذکر برادر کوچک جرج کیت، دهمین ارل کنتور، و عموزاده جان کیت، ارل کنتور و استاد اعظم گراندلژ انگلستان (1740)، و سر ویلیام کیت، حاکم پنسیلوانیا و حامی و برکشنده بنجامین فرانکلین، است. جیمز کیت پس از استقرار در روسیه (1728)، در مقام یکی از فرماندهان اصلی قشون پطر دوم و سپس ملکه آنا جای گرفت و در جنگ وراثت لهستان (1733-1738) و جنگ با عثمانی (1736-1739) به شهرت رسید. این حوادثی است که بر تاریخ ایران نیز تأثیر عمیق بر جای نهاد زیرا یکی از عوارض آن اشتعال آتش جنگ های ایران و عثمانی در دوران اقتدار نادرشاه افشار بود.(14)
بنظر سیاسون روس [محفل برون- اوسترمن- مونیخ] خطر واقعی در این بود که دو مملکت اسلامی اختلافات دیرینه مذهبی- سیاسی خود را با هم حل کنند و با توحید نظر و توافق، سرحدات رو به توسعه کشور نوپا و تازه شکل گرفته همسایه اروپایی خویش را تهدید نمایند. و باید گفت که از خوشبختی آنها یکی هم این بود که صلح حقیقی میان دو مملکت اسلامی تا نادر زنده بود.. صورت نپذیرفت.(15)
در سال 1747 ژنرال کیت به خدمت فردریک دوم (کبیر) پروس درآمد و در مقام حاکم برلین (پایتخت) و فیلدمارشال قشون پروس جای گرفت. از ژنرال کیت به عنوان دوست صمیمی فردریک و همدم سفرهای او یاد می کنند. وی در جریان اشغال پراگ (1757) فرماندهی قشون پروس را به دست داشت و سرانجام در جبهه جنگ به قتل رسید.(16)
بریتانیکا ژنرال کیت را «جاکوبیت» یعنی هوادار سلطنت خاندان مخلوع استوارت و مخالف سلطنت خاندان هانوور، معرفی کرده است. این ادعا قطعاً نادرست است و به منظور استتار ماهیت مأموریت های اطلاعاتی ژنرال کیت عنوان شده که یکی از مهمترین صفحات آن نقش وی در تأسیس و تکاپوهای اولیه فراماسونری در روسیه است. این درست است که جیمز کیت در قیام جاکوبیتی سال 1715 ظاهراً هوادار خاندان استوارت بود و به این دلیل به اسپانیا گریخت، ولی نقش بعدی او به شدت «هانووری» است تا بدانجا که حتی تعلق اولیه وی به خاندان استوارت را به طور جدی مورد سئوال قرار می دهد. علاوه بر پیوند عمیق سایر اعضای خاندان کیت با دربار هانوور، مواضع جیمز کیت در حوادث سیاسی و جنگ های اروپا نیز بیشتر به «مأموریت مخفی» از سوی دربار بریتانیا می ماند تا موضع گیری های شخصی(17). توجه کنیم که جیمز کیت ابتدا به خدمت پطر دوم روسیه درآمد که از جانب مادر به خاندان ولف (برونسویک، هانوور) تعلق داشت و خویشاوند خاندان سلطنتی انگلستان بود. خدمات کیت در دوران ده ساله سلطنت ملکه آنای «آلمانوفیل» و سلطه ماجراجویان مشکوک آلمانی بر دربار روسیه تداوم یافت. قاعدتاً او در دسیسه هایی که در اوج فعالیت های ماسونی اش (1740) به صعود یکی از اعضای خاندان ولف (ایوان ششم) به سلطنت روسیه انجامید شرکت داشت و احتمالاً در جریان کودتای الیزابت رومانوف و خلع ایوان ششم و مادرش (6 دسامبر 1741) و اخراج درباریان آلمانی از روسیه آسیب دید. خروج کیت از روسیه را باید به این دلیل دانست. سپس، جیمز کیت در دربار فردریک کبیر مستقر شد که نه تنها خواهرزاده جرج دوم هانوور بود بلکه به عنوان متحد بزرگ الیگارشی لندن و یکی از مروجین اصلی فراماسونری در اروپای قاره شناخته می شود. بنابراین، پیوندهای اولیه جیمز کیت با خاندان تبعیدی استوارت و دربار بوربن اسپانیا هماگونه قابل توضیح است که عملکردی مشابه از سوی دو فراماسون نامدار دیگر (شوالیه رمزی و دوک وارتون) نقش ژنرال کیت اسکاتلندی در حوادث این دوران تأییدی است بر نظر ما که فراماسونری را از آغاز به عنوان ابزار نفوذ سیاسی- اطلاعاتی دربار هانوور و الیگارشی لندن و شرکا و متحدین ایشان شناخته ایم.
الیزابت پطروونا،(18) نامزد پیشین لویی پانزدهم، متحد فرانسه و اتریش و سرسخت ترین خصم فردریک دوم پروس در جنگ هفت ساله اروپا، برخلاف ملکه آنا، حکومتی بالنسبه فرهیخته بنیان نهاد که بر حمایت اشراف روس و بر تعلق به میراث و فرهنگ روسیه استوار بود.(19) او در دوران بیست ساله سلطنتش (1741-1761)، به فراماسونری نوخاسته روسیه روی خوش نشان نداد هرچند تکاپوهای ماسونی در میان گروهی از اشراف و دولتمردان غربگرای این کشور مخفیانه ادامه یافت. در سال 1750 در سن پطرزبورگ «لژ خاموشی» و در شهر ریگا «لژ ستاره شمال» تأسیس شد.(20) به نوشته بوریس تلپنف(21) در کتاب ماسون های روسی، گزارشی متعلق به سال 1750 برای الیزابت در دست است که در آن گفته می شود در سن پطرزبورگ یک لژ ماسونی وجود دارد که 35 تن در آن عضویت دارند و همه از اشراف و شخصیت های بلندپایه اند.(22) این گزارش باید مربوط به «لژ خاموشی» باشد. معهذا، گولد تأکید می کند که در این دوران تمامی تکاپوهای ماسونی به «اکیدترین شکل» پنهان بود.(23)
الیزابت، برخلاف وزیر دسیسه گر و انگلوفیل اش، آلکسی بستوژف- ریومین(24)، به دوستی با خاندان هانوور و دربار بریتانیا شیفتگی نداشت. او با یهودیان نیز میانه ای نداشت و در اوایل سلطنتش (1742) به اخراج ایشان از روسیه دست زد. برخی مورخین، شمار این یهودیان اخراجی را 35000 تن ذکر کرده اند.(25) این رقم اغراق آمیز است و دائرة المعارف یهود تنها به اخراج «معدود یهودیان» ساکن روسیه از سوی الیزابت اشاره دارد. بهرروی، این اقدام الیزابت گواهی است بر فضای مناسب دوران ملکه آنا برای تکاپوی سوداگران یهودی و نشانی است از نقش منفی و مخرب ایشان در سیاست و اقتصاد و فرهنگ روسیه آن زمان. دائره المعارف یهود می افزاید: زمانی که برخی از رجال روسیه عواقب سوء اخراج یهودیان را برای «تجار و دولت روسیه» متذکر شدند، الیزابت پطروونا پاسخ داد: «من از دشمنان مسیح هیچ سودی نمی خواهم».(26)
در دوران سلطنت الیزابت پطروونا جنگی علیه عثمانی و ایران صورت نگرفت. جنگ بعدی روسیه با عثمانی در زمان کاترین دوم و اعاده اقتدار ماجراجویان مشکوک غربی در روسیه (1768) آغاز شد و تهاجم پسین روسیه به ایران نیز در واپسین سال سلطنت کاترین (1796) بود که به علت مرگ او متوقف ماند. با صعود الیزابت، برخلاف گذشته، انگلستان و پروس سیاست نزدیکی با عثمانی را در پیش گرفتند.(27) در این دوران، تکاپوی مشکوک انگلیسی هایی چون جان التون(28) و جونس هنوی(29) در ایران اوج گرفت و اقدامات تحریک آمیز آلتون در بحر خزر نارضایتی روسیه را برانگیخت.(30)
الیزابت پطروونا بلاعقب بود و لذا تنها راه تداوم سلطنت رومانوف را انتقال آن به خواهرزاده محبوبش، کارل پطر اولریخ آلمانی،(31) یافت. این وارث تاج و تخت رومانوف ها حاصل وصلت آنا، دختر کوچک پطر اول، با کارل فردریک دوک هلشتاین- گوتورپ،(32) بود. الیزابت پطروونا پس از صعود به سلطنت، این خواهرزاده 13 ساله را به روسیه فرا خواند. نام وی را به «پیوتر فیودورویچ» تغییر داد، وی را به مذهب، ارتدکس درآورد و به عنوان وارث و ولیعهد خویش اعلام نمود. بدینسان، با مرگ الیزابت، در دسامبر 1761 دوک هلشتاین- گوتورپ با نام «پطر سوم» تزار روسیه شد. پطر سوم آلمانی و همسر آلمانی اش، کاترین، نیای تزارهای بعدی روسیه اند.
با صعود پطر سوم، بار دیگر تکاپوهای ماسونی در روسیه اوج گرفت تا بدان حد که حتی تزار ضعیف النفس نیز در سال 1762 به عضویت فراماسونری درآمد(33) و در رأس نهادهای ماسونی روسیه جای گرفت.(34) به نوشته بریتانیکا، پطر سوم نفرت خود از روسیه و عشق خویش به موطنش، آلمان را پنهان نمی کرد.(35) مورخین انستیتوی تاریخ آکادمی علوم روسیه نیز از او به عنوان حکمرانی «بیگانه با منافع ملی روسیه»، «بیزار از تمامی روس ها» و «ستایشگر پرحرارت و کور فردریک دوم پروس» یاد می کنند.(36) پطر سوم، بلافاصله پس از صعود به قدرت، سیاست خصمانه الیزابت بر ضد پروس را دگرگون ساخت و به متحد فردریک بدل شد. بدینسان، بار دیگر دربار روسیه در زیر سلطه بلامنازع شیادان و توطئه گرانی قرار گرفت که دستی در برلین و دست دیگر در لندن داشتند. پیوندهای عمیق دربار روسیه با پروس و بریتانیا در این زمان کانونی پر دسیسه آفرید که اندکی بعد خود پطر نیز قربانی آن شد. در 27 ژوئن 1762، کاترین به کمک معشوقش، کنت گریگوری اورلف،(37) و با حمایت کسانی که بریتانیکا ایشان را «عناصر روشن اندیش جامعه اشرافی» روسیه می خواند،(38) به کودتای نظامی دست زد، همسرش را خلع کرد و هشت روز بعد به قتل رسانید. گفته می شود ماسون ها و توطئه گران نامداری چون کنت سن ژرمن به صعود کاترین به سلطنت روسیه یاری رسانیدند.(39) زامویسکی صعود کاترین را در «فضای شکوفایی فراماسونری در روسیه» می داند.(40)

جنون امپریالیستی کاترین

دوران سلطنت (1762-1796) کاترین دوم (کبیر)(41) را باید به دو مرحله تقسیم کرد: در مرحله اول، که دو دهه نخست حکومت او را در برمی گیرد، رابطه کاترین با ماسون ها بسیار حسنه است. در این دوران تکاپوهای ماسونی در روسیه اوج گرفت و برخی طریقت های روسی تأسیس شد. توری،(42) مورخ ماسون فرانسوی، سال 1763 را مبداء گسترش جدی فراماسونری در روسیه می داند و این زمانی است که کاترین در مقام متولی و قیم فراماسونری روسیه جای گرفت.(43) زامویسکی، محقق روس، از گروش وسیع درباریان کاترین به فراماسونری سخن می گوید و برای نمونه به اعضای سه خاندان متنفذ تروبتسکوی،(44) گالیتسین(45) و ورونتسوف(46) اشاره می کند.(47)
تکاپوهای ماسونی در روسیه این عصر با نام سه شخصیت نامدار ماسون- ایوان یلاگین،(48) یوهان گئورگ شوارتس(49) و نیکلای نویکوف(50)- در پیوند است. این سه تن هسته اصلی فراماسونری روسیه در بخش عمده دوران سلطنت کاترین بودند. لژ ماسونی ایشان «آستریا»(51) نام داشت که بعدها به گراندلژ ناحیه ای روسیه بدل شد. یلاگین یک روس غیراشرافی بود که در سال 1750 به عضویت فراماسونری درآمد و در پایان نخستین دهه سلطنت کاترین، در 28 فوریه 1772 گراندلژ انگلستان وی را در مقام استاد اعظم ناحیه ای امپراتوری روسیه منصوب نمود. شوارتس یک معلم آلمانی ساکن روسیه بود. در این میان به ویژه شخصیت نویکوف، به عنوان «پدر ژورنالیسم روسیه»، واجد اهمیت فراوان است و روش های سیاسی و تبلیغاتی آشنایی را جلوه گر می سازد که یک سده بعد در تکاپوهای میرزا ملکم خان در ایران تکرار شد.
نویکوف، که به یک خانواده اشرافی تعلق داشت، در نوجوانی به دلیل کاهلی از دانشگاه مسکو اخراج شد و به ارتش پیوست. او در 25 سالگی (1769) از خدمت نظامی استعفا داد و در همین سال انتشار اولین مجله خود را، به نام تروتن،(52) آغاز کرد. نویکوف، با حمایت کاترین، در این نشریه و نشریات بعدی خویش رویه ای طنزآمیز در پیش گرفت، لبه تیز حملات خود را به سوی بخش سنت گرای اشرافیت روسیه متوجه ساخت، به افشای خصال منفی ایشان پرداخت و از این طریق به شهرت و اقتدار فراوان رسید. طنز هجوآمیز و انتقادی نویکوف مکتبی را شالوده نهاد که از سال 1906 به الگوی مجله ملانصرالدین میرزا علی اکبر صابر بدل شد و از این طریق بر ژورنالیسم ایرانی دوران انقلاب مشروطه و پس از آن تأثیرات عمیق برجای نهاد.(53) کاترین نیز در همان سال شخصاً انتشار نشریه طنزآمیزی را به نام وسیاکایا وسیاچینا(54) آغاز کرد. کاترین و نویکوف به عنوان طنزنویس و روزنامه نگار در زمینه های تخصصی فوق با یکدیگر مکاتبه می کردند. نویکوف در سال 1775 به لژ آستریای یلاگین پیوست و سپس در رأس نهاد انتشاراتی و فرهنگی متنفذی جای گرفت که قریب به یکصد مؤلف و مترجم در خدمت آن بودند. گفته می شود یک سوم کل کتبی که در آن دوران در روسیه منتشر شد حاصل کار این گروه بود. این مجموعه ترجمه آثار متفکرین نامدار مکتب روشنگری اروپا، چون منتسکیو، و کتب ماسونی را نیز شامل می شد. بدینسان، نویکوف نقش بزرگی در تکوین فرهنگ جدید روسیه ایفا نمود و در پرتو فعالیت های انتشاراتی و مطبوعاتی وی فراماسونری در میان بخش های جوان و تجددگرای اشراف و روشنفکران روسیه جاذبه فراوان یافت. اروپاییان مقیم روسیه نیز در این میان مؤثر بودند. برای نمونه باید به تأسیس لژ «وحدت کامل»(55) در سن پطرزبورگ (1771) به وسیله گروهی از تجار انگلیسی اشاره کرد.(56)
این مرحله از تکاپوهای ماسونی در روسیه، منطبق با دورانی است که رابطه کاترین با بریتانیا دوستانه است و سیاست های امپریالیستی و توسعه طلبانه او مورد حمایت بریتانیا قرار دارد. در این زمان، دوستان و مشاوران کاترین، که در زمره ایشان برخی از نامدارترین متفکران اروپای آن عصر، چون ولتر و دیده رو، جای داشتند، آرمان جنگ صلیبی برای رهایی مسیحیان اروپا از سلطه «کفار مسلمان» و رؤیای احیای امپراتوری بیزانس به مرکزیت قسطنطنیه (استانبول) را در او آفریدند و بدینسان وی را به تهاجم علیه مستملکات عثمانی در اروپا ترغیب نمودند.(57) این رؤیا با انعقاد پیمان مخفی با جوزف دوم، امپراتور روم مقدس (1765-1790)(58) به مرحله عمل درآمد و استراتژی موسوم به «طرح یونانی» را آفرید که در پایه توسعه طلبی های پسین کاترین قرار داشت.(59) تعلق الیگارشی بریتانیا به این طرح تا بدانجا بود که در جریان تهاجم دریایی روسیه به یونان، دریاسالار جان الفینستون اسکاتلندی به عنوان فرمانده واقعی ناوگان کاترین شناخته می شد.
با اوجگیری توسعه طلبی نظامی کاترین و احساس خطر از تطور این کشور به قدرت برتر منطقه و اروپا، در دهه 1780 به تدریج این سیاست دگرگون شد. الیگارشی نوخاسته توری پرچمدار این گرایش جدید در دیپلماسی شرقی بریتانیا بودند. این تحول، در اوایل دهه 1790 در دکترین توازن قوای ویلیام پیت (کوچک) تجلی یافت و دیپلماسی سنتی بریتانیا را، که تا این زمان روسیه را یک «قدرت متمدن اروپایی» و متحد طبیعی خود علیه «عثمانی مسلمان- وحشی» می انگاشت، دگرگون نمود. شالوده این استراتژی جدید بر ممانعت از گسترش بیشتر امپراتوری روسیه استوار بود. ستون- واتسون سیر روابط بریتانیا و روسیه در سده هیجدهم را چنین ترسیم کرده است:
مناسبات انگلستان و روسیه به طور سنتی دوستانه بود به دو علت عمده: اول، تجارت شکوفایی که میان دو کشور جریان داشت. بریتانیا بهترین بازار برای صادرات روسیه بود و به ویژه به کالاهای مورد نیاز نیروی دریایی علاقه داشت که جنگل های روسیه منبع غنی آن بود. تجار انگلیسی در مسکو و سایر شهرها[ی روسیه] مستقر بودند و کمپانی روسیه(60)... در لندن ذی نفوذ بود... علت دوم این بود که هر دو قدرت مخالف فرانسه بودند. بریتانیا در سالهای 1747 و 1755 به روسیه پیشنهاد کرد که در ازای عملیات نظامی روسیه علیه فرانسه به این کشور کمک تدارکاتی کند. هرچند هیچ یک از این دو توافق به مرحله عمل در نیامد، لیکن آگاهی از منافع مشترک [دو کشور] یک واقعیت بود. در دوران جنگ هفت ساله این رابطه حسنه افول کرد هرچند میان منافع بریتانیا و روسیه تعارض مستقیم رخ نداد.
وضع وخیم تر در روابط دو کشور در زمان جنگ استقلال آمریکا [1775-1783] پدید شد. دولت روسیه خواست های بریتانیا در زمینه محاصره اقتصادی [آمریکا] و نظارت بر تردد کشتی های بیطرف را نپذیرفت. زمانی که انعقاد پیمانی در این زمینه به بن بست رسید، کاترین دوم در سال 1780 اعلامیه بیطرفی نظامی را صادر کرد و بدینسان در موضع سوئد، دانمارک و پروس جای گرفت. دکترین مندرج در این اعلامیه... مورد پذیرش دولت بریتانیا قرار نگرفت.(61) در دوران جنگ استقلال آمریکا، تجارت میان روسیه و بریتانیا تداوم یافت ولی نگرش سیاسی طرفین دگرگون شد. از منظر بریتانیا، دیگر روسیه یک دولت به طور سنتی دوست انگاشته نمی شد بلکه سیاست های آن بالقوه خطرناک تلقی می گردید.....
کاترین دوم در دوران جنگ اول با عثمانی (1768-1774) از حسن ظن بریتانیا برخوردار بود که به نیروی دریایی او یاری می رسانید. در دوران جنگ دوم [کاترین] با عثمانی (1787-1792)، این رابطه معکوس شد و دیپلماسی بریتانیا به سازماندهی جبهه مخالف با روسیه در شمال انجامید. گوستاو سوم سوئد... در سال 1788 به روسیه اعلام جنگ کرد. بریتانیا و پروس، مشترکاً، دانمارک را، که از سال 1773 متحد روسیه بود، مجبور کردند از حمله به سوئد خودداری کند... در این اثنا [و همپای جنگ با سوئد]، جنگ با عثمانی به سود روسیه جریان داشت. در دسامبر 1788 قشون روسیه قلعه اوچاکوف را اشغال کرد و در اوت 1789 [مارشال کنت] رومیانتسف(62) شهر یاسی را به تصرف در آورد. ویلیام پیت سقوط اوچاکوف را زنگ خطری جدی یافت که روسیه را به یک قدرت دریایی تبدیل می کرد و حیطه نفوذ آن را از دریای سیاه به دریای مدیترانه گسترش می داد. پیت به همکاری تنگاتنگ با پروس پرداخت و در بهار 1791 قصد داشت به روسیه اولتیماتوم دهد و خواستار تخلیه اوچاکوف و انعقاد پیمان صلح با عثمانی، بدون هیچگونه انضمام مناطق جدید به روسیه شود. ولی اپوزیسیونی که ویگ ها در انگلستان، با همکاری کنت سیمون ورونتسوف (سفیر روسیه)، علیه دولت پیت ایجاد کردند سبب شد که وی به نمایش نیروی دریایی [بریتانیا] در دریای بالتیک پایان دهد که ممکن بود به جنگ میان دو کشور منتهی شود. کاترین بر درخواست های خود پافشاری کرد و حکومت عثمانی سرانجام در پیمان یاسی (9 ژانویه 1792) اوچاکوف و تمامی سرزمین های میان بوگ و دنیستر را به روسیه تسلیم کرد و انضمام نهایی کریمه به روسیه را پذیرفت.(63)
همگام با تحول پیشگفته، در دهه 1780 رابطه کاترین با ماسون ها به تدریج به تیرگی گرائید و در سال 1786 اداره بسیاری از مدارس و مراکز فرهنگی از دست ایشان خارج شد. در سال 1792 نیکلای نویکوف دستگیر و در 1794 تمامی لژهای ماسونی تعطیل اعلام شد.(64) گفته می شود که در جریان اجرای دستور کاترین دال بر بستن چاپخانه نویکوف در مسکو 18000 نسخه کتاب موجود در این چاپخانه توقیف و سوزانیده شد. بخشی از این کتب، آثار ماسونی بود. این رقم، که به دوران معاصر با صعود آقا محمدخان قاجار در ایران تعلق دارد، با مقیاس های آن زمان چشمگیر است. علت این حادثه رابطه نزدیک و توطئه آمیزی است که نویکوف با گراند دوک پاول، پسر کاترین و ولیعهد روسیه، برقرار نموده بود. نویکوف در سال 1778 پاول را به عضویت فراماسونری در آورد و به کمک ماسون دیگری به نام باژنف (65) برخی رساله های ماسونی و مکاتبات رمز را از برلین، مرکز سازمان «مراقبه کامل» برای وی می آورد. این ماجرا در اواخر عمر فردریک دوم پروس است. در سال 1784 نیز مجله فراماسون ها(66) (چاپ لندن) شعری چاپ کرده و پاول «پسر الهه روس» را «پدر آینده» ماسون ها خوانده بود. به زعم کاترین، که خود از طریق دسیسه و کودتا و قتل همسر و با حمایت کانون های پنهان توطئه گر آلمانی- بریتانیایی به قدرت رسیده بود، این شواهد بر طراحی یک توطئه جدید کودتای درباری دلالت داشت. قاعدتاً مدارکی نیز در دست بود. در فرمان کاترین، اتهامات نویکوف به گونه ای عنوان شده که بر وجود چنین مستنداتی دلالت دارد: اول، برگزاری اجتماعات مخفی به همراه سوگندهای خوفناک در زمینه وفاداری به فرقه روزنکروتس و سپردن این تعهد که اسرار فرقه فوق را، حتی اگر در معرض شکنجه و اعدام قرار گیرند، در اختیار مقامات حکومتی قرار ندهند. دوم، تبعیت و تابعیت از دربار برونسویک [خاندان هانوور]. سوم، مکاتبه مخفی و رمزی با پرنس هسه کاسل(67) و شولنر(68) وزیر پروس. چهارم، تلاش به انحاء مختلف برای جذب کسی به فرقه خویش که نام او در مکاتبات ایشان به دست آمده است. [منظور گراند دوک پاول است.] در این زمینه نویکوف گناه خود را پذیرفته است. پنجم، چاپ و نشر کتب ممنوعه، فسادانگیز و مغایر با قوانین مسیحیت ارتدکس. اعضای فرقه یسوعی نیز به مشارکت در این توطئه و «شستشوی مغزی» پاول متهم بودند. بهرروی، نویکوف ابتدا به مرگ محکوم شد، سپس کاترین او را مورد عفو قرار داد و حکم وی به 15 سال زندان تقلیل یافت. با مرگ کاترین (نوامبر 1796)، نویکوف از زندان آزاد شد و تزار پاول وی را برای تصدی مسئولیت های حکومتی به دربار فراخواند، ولی او ترجیح داد مابقی عمر خود را در املاک خانوادگی اش سپری کند.(69) از این پس، در سه چهار ساله پایانی سلطنتش، کاترین به عنوان دشمن ماسون ها شهرت یافت و می گویند شخصاً سه نمایشنامه ضدماسونی نگاشت: جادوگر سیبری، فریبکار و شیدا(70).
در واپسین سال زندگی کاترین، جنون امپریالیستی او به سوی ایرانی هدایت شد که فضای پرآشوب پس از قتل لطفعلی خان زند (ربیع الثانی 1209 ق./ نوامبر 1794م.) و سالهای آغازین سلطنت نوخاسته قجر را تجربه می کرد. بدینسان طرحی شوم آغاز گردید که اگر به فرجام نهایی می رسید دومین تهاجم روسیه به ایران را، هفت دهه پس از تهاجم پطر اول، رقم می زد. مورخین پلاتون زوبوف،(71) آخرین معشوق کاترین،(72) را به عنوان محرک او در این طرح می شناسند.
پلاتون زوبوف... دائماً در گوش کاترین افسانه ها از لشکرکشی ها و فتوحات فراوان زمزمه می کرد. «جناب سروان» به امپراتریس توصیه کرده بود که برادرش، والرین، را به تصرف ایران مأمور کند تا وی پس از تصرف شهرهای ایران و مستقر ساختن پادگان لازم، از طریق ایران به خاک عثمانی بتازد و به سوی استانبول حرکت کند و همزمان با حمله وی ناوگان روسیه نیز به بسفور درآید و از راه ایران استانبول را محاصره کند و امپراتریس کاترین هم با آن کشتی ها همراه باشد. امپراتریس پیر، که از سخنان شیرین محبوب دلبند جوان بر سر شوق آمده بود، سرانجام با نقشه وی موافقت نمود.(73)
در فوریه 1796 م./ شعبان 1210 ق. والرین زوبوف از سن پطرزبورگ به سوی ایران حرکت کرد. او وعده داده بود که در سپتامبر همان سال (ربیع الاول 1211 ق.) در اصفهان باشد. این طرح به دلیل مرگ کاترین، به دستور پاول، متوقف شد(74) ولی پس از قتل پاول صعود آلکساندر اول، در سپتامبر 1802 از سرگرفته شد و جنگ اول ایران و روسیه را پدید ساخت.

پی نوشت ها :

1. Mackey, ibid, vol, 2, p. 894.
2. Anna Ivanovna (1693-1740)
دختر ایوان پنجم و برادرزاده پطر اول. در اکتبر 1710 به همسری فردریک ویلهلم، حاکم دوک نشین کورلند (منطقه ای در سواحل بالتیک)، درآمد. اندکی بعد همسرش درگذشت و آنا به عنوان دوشس کورلند تا سال 1730 به تنهایی بر این منطقه حکومت کرد. در این سال پطر دوم درگذشت و آنا به رغم مخالفت بسیاری از اشراف و رجال روسیه، به کمک گروهی از ماجراجویان و دسیسه گران آلمانی، به ویژه آندری اوسترمن و بورکهارد مونیخ و ارنست برون، به سلطنت روسیه رسید. آنا کمی پس از ورود به مسکو شورای مشاورین تزار را منحل کرد و حکومت خودکامه خود و حلقه آلمانی پیرامونش را مستقر نمود.
3. War of the Polish Succession (1733-1738)
کشاکش بر سر سلطنت لهستان با مرگ اگوستوس دوم [اگوستوس قوی] (اول فوریه 1733) آغاز شد. در این زمان، به دلیل بدکاری های پدر، بیشتر اشراف لهستان مخالف سلطنت فردریک اگوستوس دوم ساکسونی، پسر اگوستوس قوی، بودند. نامزد آنان برای سلطنت لهستان یکی از اشراف این کشور به نام استانیسلاو لزشینسکی بود که در 12 سپتامبر 1733 از سوی اجتماع 12 هزار نفری اشراف لهستان در شهر ورشو به عنوان پادشاه برگزیده شد و استانیسلاو اول نام گرفت. استانیسلاو پدرزن لویی پانزدهم فرانسه بود و لذا سلطنت او مورد حمایت فرانسه و اسپانیای بوربن قرار گرفت. در مقابل، روسیه و اتریش به حمایت از دوک ساکسونی برخاستند. ارتش 30 هزار نفری روسیه وارد خاک لهستان شد و استانیسلاو گریخت. در 5 اکتبر 1733 اجتماع 3000 نفره گروه دیگری از اشراف لهستان برگزار شد و فردریک اگوستوس دوم ساکسونی را با نام «اگوستوس سوم» به عنوان پادشاه اعلام کرد. بلافاصله، فرانسه وارد کارزار شد. در ژوئن 1736 اگوستوس سوم به سلطنت لهستان دست یافت و در 18 نوامبر 1738 پیمان نهایی صلح میان فرانسه و اتریش در وین منعقد شد. پیامد این جنگ، تجدید تقسیم سرزمین ایتالیا و افزایش نفوذ روسیه در امور لهستان بود. (درباره اگوستوس دوم لهستان و پیوند او با الیگارشی یهودی بنگرید به: منبع مقاله، ج2، صص 157، 238، 487-480؛ درباره رابطه او با پطر کبیر بنگرید به: منبع مقاله، ج 4، صص 398-399)
4. Britannica, 1977, vol. I, p. 389.
5. Ernst Johann Biron (1690-1772)
نوه یک مهتر آلمانی. در حوالی نیمه سده هفدهم به کورلند مهاجرت کرد و در خدمت دوک منطقه قرار گرفت. به دلیل هرزگی هایش از مدرسه اخراج شد. در حوالی سال 1724 به دربار آنا ایوانووا، که در این زمان دوشس کورلند بود، راه یافت. اندکی بعد، معشوق و محبوب آنا شد و از سال 1727 در مقام مشاور کل دوشس جای گرفت. با صعود آنا به سلطنت (1730)، ارنست برون به چهره اصلی دولت روسیه بدل شد و با استقرار در رأس حلقه آلمانی درباریان، سرکوب اشراف روس و سوء استفاده از منابع این کشور به سود خود و دوستانش را آغاز کرد. وی صدها تن از مخالفانش را به قتل رسانید، هزاران تن را به سیبری تبعید نمود و در نتیجه به چهره ای بسیار منفور در میان مردم روسیه بدل شد. برون در سال 1737 در مقام دوک کورلند جای گرفت و در سال 1740 ملکه آنا او را به عنوان نایب السلطنه ولیعهدش، ایوان ششم، منصوب کرد. سه هفته پس از مرگ آنا ایوانووا، کنت مونیخ، فرمانده کل قشون، وی را دستگیر کرد (نیمه شب 8-9 نوامبر 1740) و به سیبری تبعید نمود. در سال 1762، پطر سوم ارنست برون را به دربار روسیه بازگردانید و در سال بعد کاترین دوم دوک نشین کورلند را به وی مسترد داشت.
6. Brionovshchina
7. Americana, 1985, vol. 4, p.3.
8. History of the USSR, ibid, p.167.
9. Andrey Ivanovich Osterman [Heinrich Johann Friedrich Ostermann] (1687-1747)
پسر یک کشیش پروتستان. در وستفالی آلمان به دنیا آمد. در 17 سالگی ابتدا به آمستردام و سپس به روسیه رفت. در سال 1708 پطر اول وی را به عنوان مترجم در وزارت خارجه به کار گرفت و دو سال بعد در مقام دبیر نهاد فوق منصوب کرد. در مذاکرات صلح با عثمانی (1711) شرکت داشت و سپس نقش مهمی در کنفرانس صلح با سوئد (1718 و 1721) ایفا نمود که منجر به پایان «جنگ بزرگ شمالی» در 1721 شد. پس از این جنگ بود که پطر با فراغ بال در ژوئیه 1722 تهاجم خود را به ایران آشوب زده آغاز و بخش هایی از سرزمین ایران را اشغال کرد. اوسترمن در سپتامبر 1723 پیمانی را با اسماعیل بیگ، نماینده ایران، در سن پطرزبورگ امضا کرد که طبق آن مناطق مهمی از حاشیه دریای خزر، از جمله شهرهای دربند و باکو و حتی مازندران، رسماً در تملک روسیه قرار می گرفت. این پیمان هیچگاه مورد قبول شاه طهماسب دوم، آخرین پادشاه صفوی، قرار نگرفت و وی اسماعیل بیگ را خائن دانست. (بنگرید به: لاکهارت، همان مأخذ، صص 288-290؛ نوائی، همان مأخذ، ج1، صص 376-378) به پاس این خدمت، اوسترمن به عنوان بارونی دست یافت و در سمت قائم مقام وزارت خارجه روسیه منصوب شد. با مرگ پطر و صعود همسرش، کاترین اول، به سلطنت روسیه(1725)، اوسترمن عضو شورای عالی حکومتی روسیه شد و علاوه بر تصدی امور خارجی در مقام وزیر مالیه و تجارت این کشور نیز جای گرفت. اقتدار اوسترمن در دوران (1727-1730) پطر دوم تداوم یافت و به پاس خدماتش در صعود آنا ایوانووا به سلطنت روسیه (1730) عنوان کنتی به وی اعطا و به عنوان وزیر اعظم (1731) منصوب شد. در دوران جنگ وراثت لهستان (1733-1738) و جنگ با عثمانی (1736-1739)، کنت اوسترمن سکان دیپلماسی روسیه را به دست داشت و مناسبات نزدیک وی با حکومت هانوور انگلستان به انعقاد پیمان تجاری 1734 دو کشور انجامید. پس از مرگ ملکه آنا، اوسترمن به همراه بورکهارد مونیخ دسیسه درباری برای برکناری و تبعید ارنست برون نایب السلطنه را رهبری کرد که در نتیجه آنا لئوپولدوونا، مادر ایوان ششم، به نیابت سلطنت رسید. معهذا، اندکی بعد رابطه اوسترمن با مونیخ تیره شد و کار این دو به نزاع کشید. با بهره گیری از این اختلاف و بروز تفرقه و ضعف در حلقه آلمانی های حاکم، اشراف روسیه، به کمک سفیر فرانسه، به کودتا دست زدند و الیزابت پطروونا، دختر پطر اول و کاترین اول، را به سلطنت رسانیدند. اوسترمن به تبعید مادام العمر در سیبری محکوم شد و در آنجا درگذشت.
10. Burkhard Christoph Munnich (1683-1767)
در اولدنبورگ آلمان به دنیا آمد. به عنوان نظامی ماجراجو و حرفه ای ابتدا در خدمت فرانسه بود و سپس به استخدام سلطنت ساکسونی لهستان درآمد. در 38 سالگی (1721) به روسیه رفت و در قشون پطر کبیر شاغل شد. در سال 1728، پطر دوم عنوان کنتی به مونیخ اعطا کرد و وی را در سمت فرمانده کل قشون روسیه منصوب نمود. در سال 1732، ملکه آنا او را در مقام فیلدمارشال و رئیس شورای جنگ جای داد. کنت مونیخ در دوران جنگ وراثت لهستان سیاست تجاوزکارانه علیه عثمانی در پیش گرفت و در رأس قشون روسیه تهاجم به کریمه و مولداوی را آغاز کرد. پیروزی های او در این مناطق برای وی شهرت فراوان به ارمغان آورد. پس از پایان جنگ با عثمانی (سپتامبر 1739)، به سن پطرزبورگ بازگشت و بار دیگر به یکی از چهره های مقتدر پایتخت بدل شد. با صعود ایوان ششم، نارضایتی عمیق و فزاینده مردم روسیه از ارنست برون، نایب السلطنه، را دریافت و به شدت نگران شد که این امر به سقوط کانون آلمانی حاکم بر روسیه بینجامید. به این دلیل، در نیمه شب 8-9 نوامبر 1740 برون را دستگیر و به سیبری تبعید نمود، آنا لئوپولدوونا، مادر ایوان ششم را در مقام نایب السلطنه جای داد و خود وزیر اعظم شد. در سال بعد، در جریان کودتای الیزابت پطروونا، دستگیر و به سیبری تبعید شد. در سال 1762 پطر سوم او را آزاد کرد و کمی بعد کاترین دوم او را در سمت رئیس کل بنادر بالتیک گمارد. در سن پطرزبورگ درگذشت.
11. John Phillips
12. James Francis Edward Keith (1696-1758)
13. Gould, ibid, vol. V, p. 214; Mackey, ibid, vol. 2, p.893.
14- حوادث فوق مقارن با «دوره لاله» در تاریخ عثمانی است که به عنوان دوران اقتدار فراوان عناصر وابسته به غرب در این کشور شناخته می شود. تصادفی نیست که در این زمان عثمانی سیاست شیعه ستیزی کینه توزانه ای در پیش گرفت و با سوء استفاده از تهاجم افاغنه و فروپاشی دولت صفوی به اشغال بخش مهمی از خاک ایران دست زد. در این زمان، کارگزاران آلمانی- انگلیسی ملکه آنا رابطه حسنه و نزدیک با طهماسبقلی خان (نادرشاه بعدی) برقرار کردند و دربار سن پطرزبورگ به تخلیه متصرفات پطر اول در مناطق شمالی ایران، به سود نادر، دست زد: طبق پیمان رشت (اول فوریه 1732 / 3 شعبان 1144) سواحل جنوبی بحر خزر و طبق پیمان گنجه (21 مه 1735 / 7 ذیحجه 1147) اراضی غرب دریای خزر و شمال ارس را به ایران مسترد داشت. هدف از این اقدامات، ترغیب نادر به جنگ با عثمانی بود. نتیجه عملیات پیچیده و محیلانه مأموران و نمایندگان دربار ملکه آنای روسیه در ایران، به ویژه سرگی دیمیترویچ گالیتسین (رئیس هیئت نمایندگی روسیه)، و نمایندگان کمپانی هند شرقی بریتانیا اشتعال جنگ ایران با عثمانی (12 محرم 1147 / 14 ژوئن 1734) بود. در جنگ فوق، کنیاز گالیتسین همراه نادر بود و از مساعدت های مادی به قشون نادر فروگزار نمی کرد. (بنگرید به: نوائی همان مأخذ، ج1، صص 576-577؛ رضا شعبانی، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه، تهران: چاپ دوم، بی نا، 1375، ج1، صص 501-512) این حوادث مقارن با جنگ وراثت لهستان است. در این جنگ، استانیسلاو اول مورد حمایت عثمانی بود و انگلستان از فردریک اگوستوس دوم ساکسونی حمایت می کرد. استانفورد شاو می نویسد در سال 1734 عثمانی نزدیک بود به لهستان حمله کند ولی به دلیل جنگ با ایران چنین نکرد. (شاو، همان مأخذ، ج1، ص 421) سرانجام در 2 مه 1736 /1149 ق. جنگ عثمانی با روسیه و اتریش شعله ور شد که تا سال 1739 تداوم یافت. (بنگرید به: شاو، همان مأخذ، ج1، صص 421-423)
15- شعبانی، همان مأخذ، ص 510.
16. Britannica, 1977, vol. V, p. 748; Emerson, ibid, vol. 2, p.98.
17- جیمز کیت در سال 1728، یعنی زمانی که دوک وارتون اولین لژ ماسونی اسپانیا را در مادرید تأسیس نمود، از اسپانیا به روسیه رفت. گفتیم که دوک وارتون در اواخر عمر به اسپانیا مهاجرت کرد و مدعی دوستی با بوربن ها و استوارت ها شد.
18. Elizabeth [Yelizaveta] Petrovna (1709-1761)
19- الیزابت با حمایت اشراف روس و سفیر فرانسه طی یک کودتای بدون خونریزی (6 دسامبر 1741) به قدرت رسید و به سلطه حلقه مقتدر مشاورین آلمانی دربار و دوستان انگلیسی ایشان بر روسیه پایان داد. الیزابت به اصلاحات جدی اقتصادی و فرهنگی دست زد و از جمله، به کمک میخائیل لومونوسف، دانشمند نامدار روس، اولین دانشگاه روسیه (دانشگاه مسکو) و آکادمی هنر سن پطرزبورگ را بنیان نهاد.
20. Gould, ibid; Mackey, ibid, vol. 2, p.893.
21. Boris Telepnev
22. Coil, ibid, p. 586.
23. Gould, ibid.
24. Aleksey Bestuzhev-Ryumin (1693-1766)
بستوژف- ریومین از برکشیدگان دوران پطر کبیر و از جوانانی است که برای فراگیری علوم و فنون جدید به اروپا اعزام شدند. در کپنهاگ و برلین تحصیل کرد و در سال 1712 به خدمت جرج لویی، حاکم هانوور و دوست پطر، درآمد. با صعود جرج لویی هانوور به سلطنت بریتانیا، به عنوان وزیر مختار روسیه در لندن مستقر شد. سپس، مدت کوتاهی در دربار آنا ایوانووا، دوشس کورلند و ملکه بعدی روسیه، خدمت کرد و در سال 1721 وزیر مختار روسیه در کپنهاگ شد. وی یکی از کارگزاران و نزدیکان ارنست برون، معشوق و مشاور اعظم ملکه آنا، بود و با سقوط برون (1740) مدت کوتاهی به زندان افتاد. در سال 1741 ملکه الیزابت پطروونا وی را برکشید و در مقام مشاور و وزیر خود منصوب کرد. در این دوران، وی سرشناس ترین چهره جناح انگلوفیل دربار الیزابت بود که سیاست پیوند با بریتانیا و اتریش را پیگیری می نمودند. در مقابل، جناح انگلوفیل دربار الیزابت بود که سیاست پیوند با بریتانیا و اتریش را پیگیری می نمودند. در مقابل، جناح مقتدر دیگری از درباریان الیزابت قرار داشتند که از پیوند روسیه با فرانسه حمایت می کردند. بستوژف- ریومین، به رغم مخالفت جناح فوق، به وسیله برادرش، میخائیل پطروویچ بستوژف- ریومین، پیمان دفاعی دسامبر 1742 را با بریتانیا منعقد نمود. او در سال 1744 در مقام مشاور و وزیر اعظم الیزابت قرار گرفت و در 22 مه 1746 با اتریش (متحد بریتانیا) نیز وارد پیمان اتحاد شد. در نتیجه این سیاست ها بود که از سال 1746 روسیه به سود اتریش و بریتانیا وارد جنگ وراثت اتریش شد. در سال 1756 پروس و بریتانیا علیه فرانسه و اتریش متحد شدند و در نتیجه در مارس 1756 شورای وزیران روسیه تصمیم گرفت با فرانسه و اتریش و لهستان علیه پروس و بریتانیا متحد شود. بستوژف- ریومین سرسختانه به مخالفت با این تصمیم و به ویژه اتحاد با فرانسه برخاست و در پیوند با گراند دوشس کاترین (همسر ولیعهد و کاترین دوم بعدی) دسیسه علیه آن را آغاز کرد. تنها ثمره این دسیسه های نافرجام تضعیف بستوژف- ریومین بود. روسیه در 31 دسامبر 1756 پیمان اتحاد با فرانسه را منعقد کرد و علیه بریتانیا و پروس وارد جنگ هفت ساله شد. بستوژف- ریومین در سال 1758 به اتهام خیانت دستگیر و به مرگ محکوم شد ولی در آوریل 1759 حکم وی به مصادره املاکش تقلیل یافت. به رغم پیوند پنهان و عمیق با کاترین، پس از صعود کاترین به قدرت (1762) در دربار روسیه جایگاه مهمی نیافت.
25- ویل و آریل دورانت، همان مأخذ، ج10، بخش اول، ص 590.
26. Judaica, vol. 14, p.434.
27- شاو، همان مأخذ، ج1، ص 425.
28. John Elton
29. Jonas Hanway (1712-1786)
30- بنگرید به: نوائی، همان مأخذ، ج1، صص 565-568.
31. Karl Peter Ulrich von Holstein-Gottorp, peter III (1728-1762)
32- دوک کارل فردریک هلشتاین- گوتورپ خواهرزاده اولریکا الئانورا، ملکه سوئد (1718-1720) بود و زمانی تلاش شد تا وی را به سلطنت سوئد برسانند. این اقدام به دلیل مقابله فردریک هسه کاسل، همسر ملکه اولریکا، عقیم ماند. سرانجام، اولریکا به نفع شوهرش از سلطنت کناره گرفت و فردیک هسه کاسل با نام «فردریک اول» پادشاه سوئد (1720-1751) شد.
33- حائری، همان مأخذ، ص 31.
34. Lolly Zamoisky, Behind the Façade of the Masonic Temple, Moscow, Progress Piblishers, 1989, p.89.
35. Britannica, 1977, vol. 3, p.1005.
36. History of the USSR, ibid, p. 173.
37. Grigori Grigorievich Orlov (1734-1783)
38. Britannica, ibid, p.1006.
39. "Saint-Germain, comte de", Britannica CD 1998.
کاترین به خاندان حکام منطقه کوچک آنهالت- زربست تعلق داشت که در همسایگی و تحت نفوذ پادشاهی پروس بود. پدر وی، کریستیان اگوست آنهالت- زربست، نیز حاکم کم اهمیت و ناشناخته ای بود. مادر کاترین به خاندان هلشتاین تعلق داشت. به دلیل این خویشاوندی، کاترین در 14 سالگی (1743) نامزد دوک 15 ساله هلشتاین- گوتورپ، نوه پطر کبیر و وارث تاج و تخت روسیه، شد. او در سال 1744 وارد روسیه شد و در 21 اوت 1745 با نام «گراند دوشس یکاترینا آلکسیونا» به همسری ولیعهد نگونبخت درآمد. اندکی بعد محفل کاترین به یکی از کانون های اصلی دسیسه سیاسی در دربار روسیه بدل گردید و رجال انگلوفیلی چون بستوژف- ریومین وارد اتحاد پنهان با وی شدند. ازدواج کاترین و پطر سوم در سومین سال سلطنت فردریک کبیر پروس رخ داد و به یقین کانون های پنهان و توطئه گر مرتبط با فردریک در این وصلت و تحولات سرنوشت ساز پسین، به ویژه حمایت پطر سوم از فردریک در جنگ هفت ساله اروپا و توطئه صعود کاترین به سلطنت روسیه، نقش اصلی را داشتند. مشارکت کنت سن ژرمن در توطئه کودتای کاترین مؤید این تحلیل است.
40. Zamoisky, ibid, p. 89.
41. Sophie Friederike Auguste von Anhalt-Zerbst, Catherine II The Great [Yekaterina Alekseyevna, Yekaterina Velikaya] (1729-1796).
کاترین اول همسر پطر کبیر و مادر الیزابت بود که پس از مرگ پطر مدت کوتاهی (1725-1727) سلطنت کرد.
42. Claude, Antoine Thory (1759-1827)
43. Mackey, ibid.
44. Trubetskoy
45- کنیاز سرگی دیمیترویچ گالیتسین، رئیس هیئت نمایندگی ملکه آنای روسیه در ایران. از اعضای این خاندان است.
46. Vorontsov
میخائیل ایلاریونوویچ ورونتسوف (1714-1767)، اولین شخصیت برجسته این خاندان، از نزدیکان و درباریان ملکه الیزابت پطروونا بود. در این دوران، او هوادار دوستی با فرانسه و رقیب آلکسی بستوژف- ریومین به شمار می رفت. با سقوط بستوژف- ریومین (1758)، به دلیل تعلقات انگلیسی وی، ورونتسوف وزیر اعظم الیزابت شد. در دوران سلطنت پطر سوم و اوایل سلطنت کاترین دوم نیز مدتی (تا 1763) وزیر اعظم بود. برادر او، به نام رومن ایلاریونوویچ ورونتسوف (1707-1783) نیز از درباریان متنفذ الیزابت بود و دختری داشت که معشوقه پطر سوم شد. نفوذ این خاندان در دوران کاترین کبیر تداوم یافت. شاهزاده خانم یکاترینا داشکووا (1743-1810)، از اعضای این خاندان، دوست صمیمی و ندیمه کاترین بود. او در توطئه براندازی پطر سوم و صعود کاترین نقش مهمی ایفا کرد و در دوران سلطنت کاترین به عنوان حامی نویسندگان و هنرمندان در محافل فرهنگی روسیه و اروپا نفوذ فراوان داشت. ظاهراً گروش اعضای این خاندان به فراماسونری و بریتانیا از دوران پطر سوم و کاترین کبیر است. پسر رومن ورونستوف، به نام آلکساندر ورونتسوف (1741-1805)، مدت ها وزیر مختار روسیه در بریتانیا و هلند بود. وی سپس وزیر تجارت (1773-1792) و وزیر اعظم (1802-1804) شد. برادر او به نام سیمون (1744-1832) نیز در سالهای 1784-1806 وزیر مختار روسیه در لندن بود و به دلیل گرایش های شدید انگلوفیلی اش بارها در معرض مخاطره قرار گرفت. پسر او، به نام میخائیل سیمونوویچ ورونتسوف (1782-1856) از فرماندهان نظامی روسیه در جنگ های ناپلئونی بود و فرماندهی قشون روسیه را در زمان اشغال فرانسه (1815-1818) به دست داشت. نام ژنرال ورونتسوف با حوادث تاریخ معاصر ایران مرتبط است زیرا وی در سال 1844 فرمانده کل قشون روسیه در قفقاز و نایب السلطنه این منطقه شد و از سال 1848 دو سوم سرزمین داغستان را به تصرف روسیه درآورد. وی در سال 1853 بازنشسته شد و در سال 1856 به درجه فیلدمارشالی رسید. در دوران حکومت ورونتسوف بر قفقاز بود که میرزا فتحعلی آخوندزاده، مترجم دفتر نایب السلطنه روسیه در قفقاز، وارد خدمت نظامی شد. (1846)
47. Zamoisky, ibid, p.89.
48. Ivan Perfilievich Yelagin [John Yelaguin, Elogin]
خاطرات یلاگین به زبان روسی، با عنوان اسناد نویافته از تکاپوهای ماسونی؛ یادداشت های روزانه ایوان پ. یلاگین، در سال 1864 در سن پطرزبورگ منتشر شده و از منابع مهم تاریخ اولیه فراماسونری روسیه به شمار می رود.
49. Johann Georg Schwarz
50. Nikolai Ivanovich Novikov (1744-1818)
51. Astrea, Astraea
52. Truten
تروتن به معنی زنبورعسل نر و بیکاره است. نویکوف با انتخاب این نام از همان آغاز اشرافیت سنت گرای روسیه را آماج حمله خود قرار داده بود.
53- برای نمونه بنگرید به: م.ع. صابر، هوپ هوپ نامه، ترجمه احمد شفائی، باکو: نشریات دولتی آذربایجان، 1977.
54. Vsyakaya vsyachina همه گونه ها و جنس ها (رنگارنگ)
55. Perfect Unity
56. Zamoisky, ibid, pp. 89-90; Mackey, ibid; Coil, ibid, p. 587.
57- کاترین دوست نزدیک ولتر و دیده رو بود و دیده رو را به ثروت فراوان رسانید. او با دالامبر و تعداد دیگری از برجسته ترین متفکران آن عصر اروپا نیز مکاتبات مفصل داشت. (بنگرید به: دورانت، همان مأخذ، ج10، بخش اول، صص 610-614) به نوشته آمریکانا، در همان زمان که کاترین خود را شاگرد ولتر و دیده رو می خواند، دهها هزار تن از سرف های دولتی را در زیر سلطه شخصی خود قرار می داد و آنان را میان معشوق های خویش و اشراف تقسیم می کرد. (Americana, 1985, vol. 6, p.17) دیده رو شیفته کشورگشایی های کاترین بود و همو شعار می داد: «حکمرانی [چون کاترین] را با فیلسوفی [چون دیده رو] متحد سازید تا شهریاری کامل به دست آید». ولتر نیز حامی سرسخت «جنگ صلیبی» کاترین علیه عثمانی بود و در نامه ای به وی چنین نوشت: «این یک حقیقت است که من همواره از خدای آفتاب خواسته ام که پرچم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به دست آن ملکه بسپارد». مرحوم دکتر حائری می نویسد: «ولتر در راستای خواستهای استعماری اروپا در مورد امپراتوری عثمانی و مسئله شرق، به نابود کردن امپراتوری عثمانی سخت باور داشت و چون جنگ میان کاترین دوم و مصطفی سوم را جنگ میان خود و بیخودی، تمدن و واپس گرایی می دانست، همواره در حوزه توانایی خود می کوشید تا بدان آرمان دست یابد». (بنگرید به: عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران: امیرکبیر، 1367، صص 97-98) درباره دوستی ولتر با ماسون های برجسته ای چون فردریک کبیر، ارل چسترفیلد و بنجامین فرانکلین و عضویت او در «لژ نه خواهران» پیشتر سخن گفته ایم. یکی دیگر از اعضای این لژ جان پل جونز آمریکایی است که مدتی در خدمت کاترین بود و در لشکرکشی های وی به عثمانی شرکت داشت.
58- جوزف دوم پسر فرانتس اول (شوهر ماری ترز) است.
59- به نوشته استانفورد شاو، اساس این طرح بر بیرون راندن عثمانی از اروپا و تقسیم غنایم آن استوار بود. کاترین قصد داشت استانبول، تراکیه، مقدونیه، بلغارستان و یونان شمالی را در چارچوب امپراتوری تجدید حیات یافته بیزانس متحد کند. مرکز این دولت جدید باید در قسطنطنیه (استانبول) می بود و ریاست آن با یکی از نوه های کاترین به نام کنستانتین که به همین منظور تربیت شده بود (شاو، همان مأخذ، ج1، صص 445-446) درباره گراند دوک کنستانتین پاولوویچ در آینده سخن خواهیم گفت.
60- منظور از «کمپانی روسیه» همان «کمپانی مسکوی» است.
61- این عملکرد کاترین منطبق با مواضع برخی رجال انگلیسی، چون ویلیام پیت (بزرگ) و جان مونتاگ (ارل ساندویچ) و چارلز لنوکس (دوک ریچموند)، در حمایت از استقلال آمریکاست.
62. P.A. Rumyantsev (1725-1796)
63. Hugh Seton-Watson, The Russian Empire, 1801-1917, Oxford: University Press, 1988, pp. 46-48.
64. Coil, ibid, p. 587.
65. Vasily Ivanovich Bazhenov (1738-1799)
واسیلی باژنف از معماران نامدار روسیه است. او در دهه 1760 در پاریس به تحصیل معماری پرداخت و در همین زمان به فراماسونری جذب شد. پس از بازگشت به روسیه از مروجین اولیه مکتب نئوکلاسیک در معماری روسیه شد. برخی از بناهای تاریخی سن پطرزبورگ و مسکو کار اوست.
66. Freemasons Magazine
67- در این زمان ویلیام نهم، دخترزاده جرج دوم بریتانیا، حاکم هسه کاسل است. او همان حامی مایر آمشل روچیلد، بنیانگذار خاندان روچیلد، است.
68. Sollner
69. Zamoisky, ibid. pp. 91-92.
70. Coil, ibid.
71. Platon Zubov
72- کاترین به عنوان زنی بدکاره شهرت داشت و حداقل ده مرد به عنوان معشوق وی شناخته می شوند که ایشان را در سمت های عالی حکومتی گمارد. معروف است که پدر واقعی تزار پاول و نیای تزارهای بعدی روسیه نه پطر سوم بلکه یکی از درباریان روس به نام سرگی سالتیکوف است. مشهورترین این معشوق ها کنیاز گریگوری پوتمکین (1739-1791) است که از 1774 به مدت هفده سال مشاور کاترین و مقتدرترین مرد امپراتوری روسیه بود.
73- عبدالحسین نوائی، ایران و جهان، از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، تهران: هما، 1369، ج2، ص 23.
74- بنگرید به: همان مأخذ، صص 23-24.

منبع مقاله : 
شهبازی، عبدالله، (1377) زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ پنجم